آرامش مجنون؟دخترک کبریت فروش را یادت هست؟
او کبریت را پشت به پشت روشن میکردُ
من اما سیگارم را...
من و او هر دو
دنبال خاطره هاییم...
او از سردی هوا مرد
اما من...
طولی نمیکشد...
نگران نباش همه ی وجودم سردی هوای توست...!

+ نوشته شده در 2012/6/16 ساعت 0:58 توسط اهورا
|
حرف های ماهنوز ناتمام...