رهای آوا...
.jpg)
کسی ندید مرا...
تو آمدی!
عاشق شدم و از ته دل خرابت...!
حال که خرابم نگذار هر که از کنارم میگذرد بگوید:
"این خراب همدم کدام بینواست...؟!"
.jpg)
کسی ندید مرا...
تو آمدی!
عاشق شدم و از ته دل خرابت...!
حال که خرابم نگذار هر که از کنارم میگذرد بگوید:
"این خراب همدم کدام بینواست...؟!"

به پشت سر نگاه میکنم...
شاید هنوز کسی مرا دوست داشته باشد!
اما افسوس...
همه کاسه آب به دست منتظر رفتنم هستند...!!!




و من گاهی اوقات مجبورم به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم...
چقدر خیالش آسوده است...
چقدر تحمل سکوتش طولانی است...!
چقدر...!
نباید کسی بفهمد دل و دست این خسته ی خراب از خواب زندگی میلرزد...!
باید تظاهر کنم "حالم خوب است..!"
راحتم..
راضیم...
رها..
راهی نیست..
مجبورم!
בرستــــــ زمـــانــے کــﮧ ...
ســـــرت بـا جــاے בیـگـــرے گـــرم اســــتـــــ...
בل مــــטּ همـــــیـنــجـــــــا یـــــخ مـی زنــב!
چـــــﮧ فـاصــــلـــــه ے زیـاבے اســـتــــــ...
از ســـــر تــــــ♥ــــــو تــا בل مـــــــــטּ!

سوت پایان را بزنید...!
صداقتم حریف هرزگی زمانه نمیشود...!
قبول میکنم...
باختم...!

سرم که درد میگیرد لبخند میزنم!
این میگرن یادگار توست....!

نمیدانی چه دردی دارد...
وقتی...
حالم در واژه ها هم نمیگنجد...!!!